- جدید
- ناموجود

Switzerland 1971 - Famous medicins 5v
توجه : درج کد پستی و شماره تلفن همراه و ثابت جهت ارسال مرسوله الزامیست .
توجه:حداقل ارزش بسته سفارش شده بدون هزینه پستی می بایست 100000 ریال باشد.
رابــِرت کُخ (به آلمانی: Robert Koch) پزشک و دانشمند آلمانی که به دلیل مطالعاتش در زمینه عوامل میکروبی و کشف عامل بیماری سل که به نام وی باسیل کخ نیز نامید میشود مشهور است. وی در سال ۱۸۸۲ میلادی میکوباکتریوم توبرکلوزیس را توصیف نمود.
رابرت کخ | |
---|---|
![]() |
|
متولد | ۱۱ دسامبر ۱۸۴۳ کلاوستال-زلرفلد |
مرگ | ۲۷ مه ۱۹۱۰ میلادی (۶۶ سال) بادن بادن، آلمان |
ملیت | آلمانی |
رشته فعالیت | میکروبیولوژی |
محل کار | دانشگاه هومبولت برلین |
دلیل شهرت | به خاطره شناسایی چند نوع میکروب |
تأثیرات | فریدریش لوفلر |
جوایز | ![]() |
کخ در یازدهم دسامبر سال ۱۸۴۳ بعنوان سومین فرزند از سیزده فرزند پدر و مادرش در شهر کلاوس تال ایالت نیدرساکسن آلمان بدنیا آمد. از میان این فرزندان تنها نه پسر و دو دختر توانستند از دوران شیرخوارگی جان سالم بدر برند.
روبرت کخ به هنگامی که چهارساله بود با نگاه کردن به تکالیف مدرسه برادران بزرگترش به خود نوشتن و خواندن را یاد داد.
در سال ۱۸۵۱ در کلوستهال وارد دبیرستان شد. او به زبانهای کلاسیک لاتین و یونانی که آن زمان در دبیرستان تدریس میشد علاقه چندانی نشان نمیداد و برعکس به یادگیری فرانسه و انگلیسی علاقه فراوانی داشت و همین دانستن زبان انگلیسی بعدها، به او در پژوهشهایش در آفریقا و هندوستان کمک شایانی کرد. در اکتبر ۱۸۶۲ با موفقیت امتحانات دبیرستان را گذراند و دیپلم گرفت.
او در سال ۱۸۶۲ پس از اتمام دوران دبیرستان در شهر گوتینگن نخست به تحصیل در رشته زبانشناسی پرداخت اما در همان ترم اول رشته تحصیلی خود را عوض نمود و به پزشکی روی آورد.
از بین استادانی که کخ همواره او را به خاطر داشت گئورگ مایسنر، یکی از اساتید کار با حیوانات بود که بعدها نقش مهمی را در زندگی پژوهشی کخ داشت. در سال ۱۸۶۵ کخ تحتنظر مایسنر درباره تشکیل اسید سوکسینیک در انسان به مطالعه پرداخت. کخ حتی بخشی از آزمایشهای را روی خودش انجام میداد و رژیم غذایی خاصی را به خود تحمیل میکرد و هر روز ادرار خود را برای وجود اسید سوکسینیک مورد آزمایش قرار میداد.[۱]
چهار سال بعد روبرت که در مکتب اساتیدی چون یاکوب هنله،[۲]گئورگ مایسنر[۳] و کارل هاسه[۴] تعلیم دیده بود، تحصیل خود را در این رشته بپایان رسانید و در همان سال در میان شگفتی دیگران نامزدی خود را با امی فراتس[۵] اعلام و سال بعد هم با او ازدواج نمود.
کخ بلافاصله پس از اتمام تحصیلات خود در بیمارستان عمومی شهر هامبورگ بعنوان پزشکیار مشغول بکار شد. جائیکه در همان سال ۱۸۶۶ بهنگام شیوع بیماری وبا فعالانه به کار پرداخت. بیشتر مبتلایان به این بیماری در آن سال جان خود را از دست دادند. در سال ۱۸۶۸ کخ در شهرک کوچک لانگنهاگن در نزدیکی هانور مشغول بکار بود جائیکه بارها مجبور گشت مطب کوچک خود را بخاطر کمبود مراجعین تعطیل نماید. با این وجود این بزرگمرد پزشکی در اتاق کوچکی که پشت مطبش قرار داشت به تحقیق میپرداخت. نخستین کار بزرگ او زمانی شروع شد که به مبارزه با بیماری دامی سیاه زخم که احشام دامداران شهرک لانگن هاگن را نابود میکرد، پرداخت. او با ابداع روش نوینی که بر طبق آن پژوهشهای میکروسکوپی آسانتر میشد به مشاهده میکروبها پرداخت. تا پیش از آن نمونههای آزمایشی را در محلولهایی نگاهداری میکردند و به نگام قرار دادن نمونهها به زیر لوله میکروسکوپ، باکتریها با حرکت در محلول از میدان دید واقع در زیر لوله میکروسکوپ دور میشدند. کخ با درست کردن خمیری از جلبکها که آنرا آگار- آگار مینامند، میکروبها و باسیلهای پرورشی درون خمیر را کم حرکت میکرد.
او در سالهای ۱۸۷۰ و ۱۸۷۱ داوطلبانه بعنوان پزشک ارتش در جنگهای میان آلمان و فرانسه خدمت نمود و پس از بازگشت از جنگ با شرکت در امتحانی که با موفقیت آنرا پشت سر گذاشت، توانست بعنوان رسمی پزشک دولتی دست یابد و عضو آکادمی پزشکی سلطنتی آلمان گردد.
کخ ابتدا تنها کار میکرد اما بعدها سرپرستی تیمهای پزشکی متعددی را بعهده گرفت. یکی از بزرگترین و بارزترین استعدادهای وی همانا تشکیل تیمهایی از متخصصین بدور خویش و تشویق ایشان به کار بود.
در آن زمان پزشکان اروپا در امر مبارزه با بیماریها زیاد موفق نبودند و کخ در این رابطه میگفت: زمانی که پزشکی در پشت تابوت بیمارش راه میرود، به این میماند که علت در پی نتیجه دوان است.
کخ بهمراه متخصصین پیرامونش کوشش میکردند که در مسیری دیگر گام بردارند. در سال ۱۸۸۲ کخ موفقترین سال زندگی پزشکی خود را که با فراز و نشیب بعدی هم همراه شد، پشت سرگذاشت. او در این سال رسماً اعلام نمود که عامل بیماری سل را شناسائی کردهاست. این یک خبر خارق العاده بود که بسرعت در تمامی جهان پخش گردید. سل یک بیماری معمولی نبود. به آن طاعون سپید میگفتند و مسبب بیست درصد از کل مرگ و میرها در اروپا بود که بیشتر نیز گریبان جوانترها را میگرفت و درمان هم نداشت زیرا که علت را نمیشناختند. با کشف باسیل کخ، اکنون مشخص گشته بود که این بیماری از کجا میآید و چرا بیشتر در محلههای پرجمعیت و کم درآمد یافت میشود و نیز چگونه میتوان از گسترش آن جلوگیری نمود.
در سال ۱۸۸۳ کخ بهمراه تیمی پزشکی از فرانسه در مصر بمبارزه با وبا برخاست و در آنجا باکتری ویبریو را که عامل اصلی بیماری وبا میباشد، دوباره شناسایی کرد. این باکتری پیشتر توسط پزشکی ایتالیایی بنام فیلیپو پاچینی در سال ۱۸۵۴ یعنی تقریباً سی سال پیشتر از کخ کشف شده بود ولی به این کشف اهمیتی نداده بودند.
در سال ۱۸۸۵ کخ بدرجه استادی دانشگاه برلین نایل گشت.
هشت سال پس از کشف عامل بیماری سل، کخ دچار اشتباهی در امر عرضه داروی معالجه این بیماری گردید. ماجرا به اینصورت بود که در اوت سال ۱۸۹۰ قرار بود که پنج هزار نفر از پزشکان و پژوهشگران در رشته پزشکی از چهل کشور جهان، بمناسبت دهمین کنگره بینالمللی پزشکی گرد هم آیند. کشور آلمان بعنوان میزبان این گردهم آیی کوشش فراوان داشت که خود را موفق و مسلط به فن نشان دهد. روبرت کخ نیز بعنوان یکی از سه سخنگوی اصلی کنگره برگزیده شده بود. مشخص نیست که آیا کخ تحت تاثیر فشارهای تبلیغاتی و یا اینکه بنا به انگیزههای شخصی در این کنگره دارویی برای معالجه و پیشگیری بیماری سل به شرکت کنندگان در کنگره معرفی کرد. این دارو گرچه پیش از آن بمدت کوتاهی بر روی خود کخ و برخی دیگر از همکارانش آزمایش شده بود ولی این آزمایشها به نتایج قطعی نرسیده بودند. پخش این خبر هزاران نفر بیمار را از سراسر اروپا بسوی برلین روانه ساخت. همگی امید داشتند که بهبود یابند. بیمارستانهای برلین پر شده بودند و هتلهای برلین نیز مملو از بیماران بود بصورتی که امر مداوا در خود هتلها انجام میگرفت. اما دارو چیزی را که از آن انتظار میرفت انجام نداد و کخ که تحت فشار عمومی قرار گرفته بود از ترس مردم خشمگین بهمراه همسرش آلمان را بمقصد مصر ترک نمود. این آغاز سفرهای زیادی بمناطق مختلفی در جهان بود که در آنها کخ پیوسته در شکار میکروبها و باسیلها بود و بمبارزه با بیماریهای مسری و شایع میپرداخت و سالهای زیادی بطول کشید. همان سال با یک دختر جوان به نام هدویگ فرایبرگ ازدواج مجدد کرد که تا پایان عمر با او بود.
در سال ۱۸۹۳ کخ از همسرش جدا شد و در سال ۱۹۰۵ آکادمی نوبل با دادن جایزه پزشکی نوبل آن سال به کخ از زحمات و کارهایش در امر پزشکی قدردانی نمود.
پنج سال پس از آن در بیست و سوم ماه میسال ۱۹۱۰ کخ که بارها از دست بیماریهای عفونی و مسری مانند مالاریا رهایی یافته بود در سمت چپ سینه خود احساس درد کرد و دچار نفستنگی شد. او را به بیمارستانی در بادن-بادن آلمان منتقل نمودند. در بیست و هفتم همان ماه پزشک معالجش او را در اتاق خود در برابر درب باز بالکن و نشسته بر روی صندلیش بیحرکت یافت. جسد کخ را بنا به وصیتش سوزاندند و خاکسترش را در ظرفی نهاده و به انستیتوی مبارزه با بیماریهای عفونی در برلین فرستادند. این ظرف در محلی مخصوص نگاه داشتند و پس از آن نیز با انتقال آن به انستیتوی تازهای که بنام خود کخ نامیده میشود از آن نگاهداری میکنند.
روبرت کخ در شکل گیری نظریه میکروبهای بیماریزا نقش مهمی ایفا نمود. بر اساس انگاره کخ (به آلمانی: Henle-Koch-Postulate) برای اینکه ثابت شود شود ریزاندامگانی عامل بیماری ای است:
۱- ریزاندامگان عامل بیماری باید به مقدار زیاد در تمام گونه موجودات زنده مبتلا به این بیماری یافت شود، اما باید در گونههای سالم یافت نشود.
۲- ریزاندامگان عامل بیماری باید از یک موجود زنده بیمار جدا شده و بتواند در کشت خالصی رشد داده شود.
۳- هنگامی که موجود زندهٔ مشابهی به ریزاندامگان عامل بیماری کشت شده آلوده گشت باید بیمار شود.
۴- ریزاندامگان عامل بیماری که از موجود زندهٔ بیمار جدا میشود باید از با ریزاندامگان عامل بیماری اولیه و کشت گشته مشابه باشد.
گرچه این نطریه شامل کاستیها ی اساسی است، اما در شکل گیری نظریه میکروبهای بیماریزا نقش مهمی داشت.
سر فردریک گرانت بنتینگ (به انگلیسی: Sir Frederick Grant Banting) زیستشناس کانادائی برنده جایزه نوبل فیزیولوژی و پزشکی در سال ۱۹۲۳ به خاطر کشف انسولین بود.
فردریک بنتینگ | |
---|---|
![]() |
|
متولد | ۱۴ نوامبر ۱۸۹۱ آلیستون, انتاریو, کانادا |
مرگ | ۲۱ فوریه ۱۹۴۱ میلادی (۴۹ سال) نیوفاندلند و لابرادور, کانادا |
ملیت | کانادائی |
رشته فعالیت | زیستشناس |
محل کار | دانشگاه تورنتو دانشگاه وسترن انتاریو |
دلیل شهرت | به خاطر کشف انسولین |
جوایز | ![]() |
Auguste-Henri Forel (September 1, 1848 – July 27, 1931) was a Swiss myrmecologist, neuroanatomist and psychiatrist, notable for his investigations into the structure of the human brain and that of ants. For example, he is considered a co-founder of the neuron theory.[1] Forel is also known for his early contributions to psychology.[2]
Auguste Forel | |
---|---|
Auguste-Henri Forel towards the end of his life
|
|
Born | September 1, 1848 Morges, Switzerland |
Died | July 27, 1931 Yvorne, Switzerland |
Nationality | Swiss |
Fields | Myrmecology Neuroanatomist Psychiatrist |
Known for | Contributions to myrmecology |
Influenced | Adolf Meyer Eugen Bleuler |
Jules Gonin (August 10, 1870 - May, 1935) was a Professor of Ophthalmology in Lausanne (Switzerland) who pioneered the procedure of ignipuncture, the first successful surgery for the treatment of retinal detachments.[1][2]
الکساندر امیل ژان یرسین (به فرانسوی: Alexandre Émile Jean Yersin)، باکتریشناسی سوئیسی-فرانسوی است که در ۲۲ سپتامبر ماه سال ۱۸۶۳ در کانتون وو [۱] در سوئیس به دنیا آمد. یرسین محقق انستیتو پاستور بود و برای تحقیقات خود بسیار سفر میکرد. در سال ۱۸۹۴، در حالی که طاعون در شهر هنگکنگ شایع شده بود، به آنجا سفر کرد تا دربارهٔ این بیماری تحقیق کند. تحقیقات او در این سفر به کشف باسیل یرسینیا پستیس، عامل بیماری منجر شد.
وی روز ۲۸ فوریه سال ۱۹۴۳ در ویتنام چشم از جهان فرو بست.
Alexandre Emile Jean Yersin (22 September 1863-1 March 1943) was a Swiss and naturalized French physician and bacteriologist. He is remembered as the discoverer of the bacillus responsible for the bubonic plague or pest, which was later named in his honour (Yersinia pestis).
Alexandre Yersin | |
---|---|
![]() Alexandre Yersin
|
|
Born | September 22, 1863 Aubonne, Canton of Vaud, Switzerland |
Died | March 1, 1943 (aged 79) Nha Trang, Vietnam |
Nationality | Swiss and French |
Fields | Bacteriologist |
Institutions | École Normale Supérieure, Institut Pasteur |
Known for | Yersinia pestis |
Influences | Kitasato Shibasaburō |
Notable awards | Leconte Prize (1927) |
Yersin was born in 1863 in Aubonne, Canton of Vaud, Switzerland, to a family originally from France. From 1883 to 1884, Yersin studied medicine at Lausanne, Switzerland; and then at Marburg, Germany and Paris (1884–1886). In 1886, he entered Louis Pasteur's research laboratory at the École Normale Supérieure, by invitation of Emile Roux, and participated in the development of the anti-rabies serum. In 1888 he received his doctorate with a dissertation entitled Étude sur le Développement du Tubercule Expérimental and spent two months with Robert Koch in Germany. He joined the recently created Pasteur Institute in 1889 as Roux's collaborator, and discovered with him the diphtheric toxin (produced by the Corynebacterium diphtheriae bacillus).
In order to practice medicine in France, Yersin applied for and obtained French nationality in 1888. Soon afterwards (1890), he left for French Indochina in Southeast Asia as a physician for the Messageries Maritimes company, on the Saigon-Manila line and then on the Saigon-Haiphong line. He participated in one of the Auguste Pavie missions. In 1894 Yersin was sent by request of the French government and the Pasteur Institute to Hong Kong, to investigate the Manchurian Pneumonic Plague epidemic, and there, in a small hut next to the institute (according to Plague by Wendy Orent), he made his greatest discovery, that of the pathogen which causes the disease. Dr Kitasato Shibasaburō, also in Hong Kong, had also identified a bacterium several days earlier. There is controversy whether this was the same pneumococci or a mix of the two. Because Kitasato's initial reports were vague and somewhat contradictory, some give Yersin sole credit for the discovery;[1][2] however, a thorough analysis of the morphology of the organism discovered by Kitasato has determined that "we are confident that Kitasato had examined the plague bacillus in Hong Kong in late June and early July 1894", only days after Yersin announced his own discovery on 20 June. Therefore, Kitasato "should not be denied this credit".[3] It should be noted that the Plague bacillus develops better at lower temperatures, and so, Yersin's less well-equipped lab turned out to be an advantage in the race with Kitasato, who used an incubator. Yersin was also able to demonstrate for the first time that the same bacillus was present in the rodent as well as in the human disease, thus underlining the possible means of transmission. This important discovery was communicated to the French Academy of Sciences in the same year, by his colleague Emile Duclaux, in a classic paper titled La Peste Bubonique A Hong-Kong (Ann. Inst. Pasteur. 8: 662-667).
From 1895 to 1897, Yersin further pursued his studies on the bubonic plague. In 1895 he returned to the Institute Pasteur in Paris and with Émile Roux, Albert Calmette and Amédée Borrel, prepared the first anti-plague serum. In the same year, he returned to Indochina, where he installed a small laboratory at Nha Trang, in order to manufacture the serum (in 1905 this laboratory was to become a branch of the Pasteur Institute). Yersin tried the serum received from Paris in Canton and Amoy, in 1896, and in Bombay, India, in 1897, with disappointing results. Having decided to stay in his country of adoption, he participated actively in the creation of the Medical School of Ha Noi in 1902, and was its first director, until 1904.
Yersin also tried his hand at agriculture, and was a pioneer in the cultivation of rubber trees (Hevea brasiliensis) imported from Brazil into Indochina. For this purpose, he obtained in 1897 a concession from the government to establish an agricultural station at Suoi Dau. He also opened a new station at Hon Ba in 1915, where he tried to acclimatize in that country the quinine tree (Cinchona ledgeriana), which was imported from the Andes in South America by the Spaniards, and which produced the first known effective remedy for preventing and treating malaria (a disease which prevails in Southeast Asia to this day).
Alexandre Yersin is well remembered in Vietnam, where he was affectionately called Ông Năm (Mr. Nam/Fifth) by the people. Following the country's independence, streets named in his honor kept their designation, and his tomb in Suoi Dau was graced by a pagoda where rites are performed in his worship. Yersin's house in Nha Trang is now the Yersin Museum, and the epitaph on his tombstone describes him as a "Benefactor and humanist, venerated by the Vietnamese people". At Ha Noi, a French Lycée has his name. A private university founded in 2004 in Da Lat was named "Yersin University" in his honour.
In 1934 he was nominated honorary director of Pasteur Institute and a member of its Board of Administration. He died during World War II at his home in Nha Trang, in 1943.
Dr Yersin was credited for finding the site for the town of Dalat (300 km North West of Saigon) in 1893. Because of the high altitude and European-like climate, Dalat soon became an R&R spot for the French officers. There was a high school named after him which was built in the 1920s i.e. Lycee Yersin aka Grand Lycee (grade 6 to 12) vs Petit Lycee (elementary to grade 5) and a university named for him which was built in the 2000s.
While in Hong Kong, Yersin was helped in his search by an Italian priest of PIME order. He provided dead bodies and assisted him in his quest for a remedy for the plague. The name of this priest was Bernardo Vigano' (1837–1901).